به درجه خطرناکی از شک گرایی رسیدم.

فرضیه ای که در این درجه مطرح میشه اینه که این احتمال که نظرات و عقاید شخصی ناشی از بیماری روانی و عدم آگاهی از بیماری روانی هم به علت همون بیماری روانی باشه هم وجود داره. اما وقتی از ناحیه قطعیت گرای ذهن به قضیه نگاه میشه به نظر میاد که این فرضیه بیشتر ناشی از افراط در شک گراییه، و نتیجه بعدی که گرفته میشه اینه که این حجم از شک گرایی ممکنه به بیماری روانی منجر بشه و ... لعنتی،  مثل اینکه بخش شک گرای ذهن حق داشت.