خیلی از خودم بدم میاد وقتی برای راه افتادن کارم مجبورم با یه استاد عقده‌ای محترمانه صحبت کنم و حق رو به اون بدم. میخوام بدونم اگه من نبودم میخواست عقده های خودبزرگ‌بینیش رو سر کی خالی کنه. #استاد کارآموزی

عاشق اون حس یهوییم که وقتی بعد چهل و پنج دقیقه معطلی جلو در اتاقش و 100 بار نگاه کردن به در آسانسور که کی(به معنی چه کسی :دی) از توش بیرون میاد۱ ، بی‌خیال شدم و رفتم طبقه پایین و دیدم آسانسور داره میره بالا- جمله بعدِ وقتی اینجا تموم شد-بهم گفت دکمشو فشار بدم ببینم کی توشه، خود لعنتیش بود!


پ.ن.۱.کاریکاتوری از نگاه تورین در انتظار داین پاآهنین-کاریکاتورش بیشتر در قسمت داین منظورمه۲ :دی


ویرایش(۹۴/۸/۱۲ ۹:۳۰صبح): زمانی که این پست رو مینوشتم احتمال کمی وجود داشت که بعد از پایان کار برم در مورد شخصیت واقعی استاده و تصورم ازش توضیحاتی بهش بدم. الان فقط همینو میگم که این احتمال خیلی زیاد شده و گزینه های دیگه ای غیر از فحاشی هم رو میز هست. بیشعوریش جوری از حد گذشته که خنده دار شده. #دیدار صبح امروز

پ.ن.۱.نامبرده استاد دیجیتال بهترین دانشکده برق کشوره(مثلا)  ، در عین حال به ایمیل اعتقادی نداره و باید به شیوه ی نامه نگاری از زیر در باهاش ارتباط برقرار کرد. کدی که براش تو jsfiddle زدم رو میگه وقت ندارم ببینم و باید پرینت شده بهش بدم. :| تو خود حدیث مفصل بخوان.

پ.ن.۲.واقعا حتی فکر تشبیه ایشون به داین هم خیانته. داین که سهله، هیچ شخصیت آردایی اونقد بی ارزش نیست که با این مقایسه بشه.

پ.ن.۳.یه چیزی در مورد هم آواز پرستوهای.. نوشته بودم اینجا که حیفم اومد زیر توصیفات این آدم کوچیک باشه و پاکش کردم.شاید بعدا دوباره گذاشتم.