با گذشت چند ساعت از ماوقع، حس میکنم وقایع بیشتر خنده‌دار بودند تا عصبانی کننده.

بنده در مضحکه‌ای به عنوان ناظر حضور داشتم که نقش‌آفرینان اصلی اون جناب دکتر خ.ح، معاونت آموزشی پ. ب. ک. د. ص. ش. و استادیار بهترین د. م. ب. کشور1 و جناب دکتر ح.ش ، استاد فعلی د. ف. د. ت. و م. س. پ. و م. ف. وزارت علوم بودند. دو طرف در این نمایش 40 دقیقه‌ای به تناوب 5 دقیقه حرفهاشون رو تکرار میکردند و برای استراحت به مدت 3 دقیقه با ذکر امثال و حکم و شعر2 به تعریف از طرف مقابل می‌پرداختند. لب کلام هم درخواست نماینده وزارت از معاونت آموزشی به جهت ثبت نام خانمی3 بود که بنا به دلایلی موفق به تکمیل ثبت نام در پردیس نشده بودند و قصد نهاییشون هم انتقال به دانشگاه امیرکبیر بود. تمام تلاش دو طرف در این بحث بی محتوا پیدا کردن راهکاری برای دور زدن قانون دانشگاه و ثبت نام فرد مورد نظر بود. نماینده‌ی وزارت با ذکر این نکته‌ی تعیین کننده که انجام چنین کاری، دریافت دعای خدابیامرزی رو در پی خواهد داشت4 تاکید داشتند که به سبب 15 سال حضور در وزارتخونه، تمام قانون رو حفظ هستند و مشکلی پیش نخواهد آمد5.

طرفین در میانه‌ی بحث متوجه یک باگ بزرگ شدند. اینکه در برابر یک دانشجو دارند تمام این حرفها رو میزنند. اما نمیدونستند که این دانشجوی بنده خدا که برای ارائه‌ی گزارش لعنتی کارآموزی به استاد از خدا بی خبر، منجر به آمدن شخص شخیص استاد از آزمایشگاه به دفتر کارش شده بود،به دلیل مسائل ژنتیکی و محیطی، اساسا چنین گرایشهایی نداره. در هر صورت از اونجایی که کار از محکم‌کاری عیب نمیکنه، جناب خ.ح خواستند با گفتن اینکه این آقای sichefute کارش رو به دقیقه‌ی آخر موکول کرده6  و ما رو گرفتار کرده بنده رو خرد کرده و از پررو شدنم جلوگیری کنند. جناب ح.ش هم با خوشمزگی بسیار شفاعت بنده رو کردند که تعهد عدم بینظمی بدم و در نتیجه مورد عقوبت استاد قرار نگیرم.( :دی جالبه که کی داره شفاعتم میکنه!) 

بحث به همون بی محتوایی قبل ادامه و پایان یافت، از نماینده وزارت پیگیری و از معاونت آموزشی فرارهای نافرجام؛ و تا پایان اتفاق خاصی جز شفاعت مجدد جناب ح.ش رخ نداد.نقطه‌ی اوج داستان در بازگشت استاد خ.ح از بدرقه‌ی میهمان بود که به بنده فرمودند جا داره بدین سبب که من باعث شدم نماینده وزارت ایشون رو در اتاقشون پیدا کنند، 10 نمره از نمره‌ی کارآموری من کم کنند! (اینجا :دی جواب نمیده،اون اشک داره رو باید گذاشت.) و اینجا بود که من فهمیدم که طرفین در نعت و منقبت همدیگر چه عذابی رو متحمل بودند.

ذکر ادامه‌ی صحبتها با حضرت استادی و مابقی آزار و اذیتشون لزومی نداره، این بخش از ماوقع هم به قصد ثبت در تاریخ نگارش شد.

1-والا ما هم اینجوری شنیدیم، چنین چیزی ندیدیم :/

2-طبیعتا بیشتر از جانب طرف دوم، هرگز از یه برقی شریفی چنین انتظاری نداشته باشید.

3-دقت داشته باشید امروز 19 آبانه.

4-البته نگفتند که صرفا به خاطر دعای خدابیامرزی شخصا از وزارت تا دانشگاه اومده بودند و اینقدر پیگیر بودند یا مسائل دیگری مطرح بوده.

5-اساسا همیشه مشکل از اوناییه که قانون و به تبعش سوراخ‌هاش رو بلدند.

6-و البته اسمم رو نه از حفظ که از جلد گزارش خوند.