" چه می کنی؟ چه می کنی؟
درین پلید دخمه ها ،
سیاه ها ، کبودها ،
بخارها و دودها؟
ببین چه تیشه می زنی
به ریشه ی جوانیت،
به عمر و زندگانیت.
به هستیت، جوانیت.
تبه شدی و مردنی،
به گورکن سپردنی،
چه می کنی؟ چه می کنی؟"
پ.ن.1.اینجا میشه شنید. از معدود آهنگهایی که از شعر به آهنگ رسیدم،خوشبختانه. میتونست تاریکتر باشه.
پ.ن.2.جدا کردن قسمتی از شعر که معنای مستقلش با کل شعر فرق داره از فنون ناجوانمردانه و بسیار کاربردیه که بعد از آشنایی با اپراهای بهروز غریب پور بهش اعتقاد پیدا کردم.#عنوان سایت.
پ.ن.3.استتوس: سکوی دانشکده، در انتظار شروع کلاس، آفتابی که هر لحظه بیشتر پیشروی میکنه و هنوز قابل تحمل نیست، بوی سیگار بغلیا که اصلا قابل تحمل نیست،باید برم.لیسنینگ تو بالایی(انتظار دیگه ای میره؟!)