باز هم به نیمکت چهارفصلم بازگشتم - در واقع اگه بخوام راست و دقیقش رو بگم صبح امروز با برادرش گذشت، خودش شب گذشته خوابگاه خیابانخوابی بود که همین چند دقیقه پیش اسبابکشی کرد و رفت.
خانواده من و بقیه حیوانات چند روز پیش تموم شد. بازم تو گودریدز در موردش یکم نوشتم، ولی نه چنان که باید و شاید. وقت و حوصلهی اینجا نوشتن فراهم نمیشه :(
حین خوندن خانواده من و بقیه حیوانات یه نیمکت صبحگاهی دیگه پیدا کردم ،دنج و خوشمنظره. هنوز فرصت نشده بهش دوباره سر بزنم ولی در دیدار اول این ثبت شد:
دیدار این فصل من و نیمکت به صرف آنک نام گل بود( و البته هست و چند دقیقه دیگه هم خواهد بود) اکو این توانایی رو داره که یکی دو صفحه رو تنها با لفظ مرکب ناقص غیرتقییدی پر کنه. بعضی وقتها خوندنش خیلی سخت میشه. خداوند در آونگ فوکو رحم نماید.
پ.ن.اخیرا مجددا بدرود با بدرود رو گوش میدم. خیلی خیلی خوبه(گراولینگ هم داره توش :دی)، کاش بازم ازینا بسازه :(