میشه دو حکمران رو تا وقتی سرکش یکسانی در برابرشون نایستاده قیاس کرد؟


به داستان تار-منلدور فکر میکردم، و اینکه چجوری پسر و وارثش علیرغم میل و فرمانش به دریا میرفت و در نهایت با رضایت تخت و تاج رو  بهش واگذار کرد. فکر میکردم اگر تار-منلدور حاکم مقتدرتری بود میتونست مانع تحقق اراده فرزندش بشه؟ یا مقتدرترین حاکم هم در شرایطی چشم امید به فرمانبرداری سرکش داره و برای مهارش کاری از دستش ساخته نیست؟


همیشه این رو به عنوان حقیقت میپذیزفتم که ما با زبان فکر میکنیم و قدرت تفکرمون محدود به زبانه، اما الان که میخواستم اینو بنویسم بهش شک کردم.

فکری که هنوز به زبان نیومده یجوری سیاله. انگار بی بعده اما در ابعاد زبان هم جا نمیگیره. نمیدونم، یا این فکر غلطه و یا زبان(همونطوری که ازش انتظار میره) اجازه خیانت با به زبون آوردنشو نمیده.


پ.ن.در وطن به همراهی باران