اون سحرگاهی که مهمون ناخوانده داشتم، مجبور شدم سیفون رو بکشم تا بیرونش کنم. عذاب وجدان گرفتم که اون وقت صبح ناچار به تولید چنین صدایی شدم.

خیلی فکر کردم که چجوری میتونم جبرانش کنم. حتی در صورت فراهم شدن شهامت عذرخواهی، نمیشد فهمید که دقیقا کیا از صداش آزرده شدن. فقط یه راهی به ذهنم رسید که خطا در جامعه‌ی هدف رو به صفر برسونم.

در سحری دیگر، پیام عذرخواهی تبدیل شده به مورس رو با استفاده از سیفون ابلاغ کنم.