آوردهاند که یکی از مشایخ مکتب کلبی را گذر بر د.ک. افتاد. چون لختی بر تاپفولد۱ آن نگریست، پوزخندی زد و زمزمه کرد «حقا که نیکو گفت پیر ما: چه چیزها که من نیاز ندارم!»
قضا را دستش بر چرخ اسکرول لغزید و نگاهش بر پیشنهاد ویژهی «اکشنفیگور۲ دیوجانس در کنار خم» افتاد؛ و چون شد آنچه نباید میشد، دامن اختیارش از کف برفت و سبد را تا بدانجا پر کرد که ارسالش رایگان گردید.
این حکایت از برای آن آوردم که بدانی شود که رشتهی ایمان آدمی به لغزش سبابهای بگسلد. او که از کبار کلبی بود، تا بر ما چه خواهد رفت.
۱- منظور همان است که امروزه به «اباو ده فولد» میشناسند.
۲- گویا از اکتشافات متاخر کپیتالیسم است و همچون لگو سر آن بر راقم این سطور، مستور.
برگرفته از:
«101 UX tips; chapter 26:why the fold matters?»