مهار ِ این شتر  مست۱ را که می گیرد ؟

 کنون که مرتعی این گونه خوش چرا دیده ست

 به سایه سار  خوش  بید و باد جوباران

 دگر نخواهد هرگز به رفته ها پیوست .

 به آب  برکه ی  تلخاب شور و کور کویر

 و آفتاب گدازان دشت های هرگز

 دوباره باز نگردد که آن حریم شکست .

 دگر به بار و خار شتر نخواهد ساخت

 نه ساربان و نه صاحب شناسد این بد مست

 نگاه کن دهانش جه گونه کف کرده ست .

 مهار این شتر مست را که می گیرد ؟


چقد شعرهای خوبی میگه شفیعی کدکنی.


قرار شده دو تا سه ماه به بار و خار شتر بسازم ،تا خاطره ی سایه سار بید بیشتر ازین از فکر آفتاب گدازان ناگزیر کدر نشده.۲


پ.ن.1. در مورد شرابش اینجا گفته بودم.

پ.ن.۲.چه متن تمثیلی مضحکی شد.

پ.ن.۳.چقد صحنه ی جذابیه آفتاب مایل پاییز روی خاک خیس و خزه و سبزه.هیچ عکسی هم نمیتونه منتقلش کنه،چون باید سردی باد و گرمی آفتاب رو همزمان رو تنت حس کنی. # تنها گوشه دلپذیر دانشگاه